«روزگاری بر مردم خواهد آمد که فقط محترم میشمارند و خوششان نیاید جز از بدکار هرزه و فقط عادل ناتوان گردد»
«فَشَرِبُوا مِنهُ إلّا قَلِیلاً مِّنهُم» (بقره: ۲۴۹)
«پس جز عدهی کمی همگی از آن آب نوشیدند»
«خَصَّصْتَ حتَّی صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّن سِواک» (خطبه: ۲۳۵)
«مصیبت تو دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایی وا داشت»
۲-۴-۴ مفعولله
مصدری است که سبب و علت وقوع فعل ماقبل خود را بیانمیکند؛ به شرط آنکه با عاملش در زمان و در فاعل یکی باشد. (شرتونی، ۱۳۸۷: ۲۸۹) این مفعول معادل قید علت در زبانفارسی است. درهنگام ترجمه از کلمات؛ برای ـ بهخاطر، استفاده میکنیم.
«سَلْ تفقُّهاً و لاتَسْألْ تَعَنُّتاً» (نهجالبلاغه: حکمت۳۲۰) «برای فهمیدن بپرس، نه برای آزار دادن»
«یُنفِقُونَ أَموالَهُمُ ابتِغاءَ مرضاتِ اللهِ» (بقره: ۲۶۵)
«اموال خود را به خاطر خشنودی خدا انفاق کردند»
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید. |
۲-۴-۵ مفعولمعه
اسم منصوبی است که پس از واو به معنی معیت و همراهی آمده دلالت بر همراهی کسی یا چیزی میکند و مسبوق به جملهای باشد. مفعولمعه در علم نحو، اسم فضله است یعنی جمله بدون آن نیز ساخته میشود. (شرتونی، ۱۳۸۷: ۲۹۴)
«فَوَرَبِّک لَنَحشُرَنَّهُم وَ الشَیاطِینَ» (مریم:۶۸)
«سوگند به پروردگارت که همهی آنها را همراه شیاطین در قیامت جمع میکنیم»
«سافَرتُ و عَلیاً» «به مصاحبت و همراهی علی مسافرت کردم»
۲-۴-۶ مفعولفیه
مفعولفیه اسم منصوبی است که پیوسته متضمن معنای “فی” باشد و بر دو قسم است؛ ظرف زمان و مکان به عبارت دیگر هر مفعولفیه یا ظرف زمان است یا ظرف مکان اما ظرفهای مکان و زمان با سه شرط مفعولفیه هستند:
۱ـ منصوب باشد
۲ـ معنی فی در آن ها مقدر و پنهان باشد.
۳ـ نقش دیگری غیر از مفعولفیه بودن نداشته باشند. (شرتونی، ۱۳۸۷: ۲۹۱-۲۹۲)
مفعولفیه به اعتبار نوع زمان دو قسم است: ۱٫ مبهم ۲٫ مختص
ظرف زمانی مبهم آن است که بر اندازهای غیرمعین از زمان دلالت کند، مانند: «حین و مُدَّه»
ظرف زمانی معدود ظرفی است که مقدارش مشخص است، مانند «سَنَتَیْن، ثلاثه ایّام»
ظرف مکان نیز از حیث نوع شامل دو نوع میشود:۱٫ مبهم ۲٫ مختص یا محدود.
ظرف مکان مبهم محدود به جهات ششگانه است مانند:«فوق، تحت، یمین، یسار، خلف، وراء، قدام، امام» و محدود یا مختص نیز ظرفی است که بر مکان معین و محدودی دلالت میکند، مانند:«مدرسه، بیت».
ظروف به اعتبار اعراب و بناء شامل دو مورد مبنی و معرب میشود.
ظروف مبنی مکانی شش مورد «حَیثُ، لَدُن، لدی، این، هنا، ثَمَّ» است.
حیثُ: «و حَیثُ ما کُنتُم فَوَلُّوا وُجُوهَکم شَطْرَ المَسجِدِالحَرام» (بقره:۱۵۰)
«وهرجا بودید روی خود را به سوی آن کنید»
ثَمَّ: اسم اشارهای برای مکان بعید، غیرمتصرّف، مبنی بر فتح، محلاً منصوب بنابر ظروف بودن.
لَدُن: اسم جامدی که مبنی بر سکون است و اغلب با «مِنْ» مجرورمیشود، مانند «مِنْ لَدُنْ حکیمٍ خبیر» (هود: ۱) «از نزد خداوند حکیم و آگاه است»
هُنا: اسم اشارهای بر مکان نزدیک، مبنی بر سکون و گاهی کاف خطاب بر آن ملحق میشود، که با آن به مکانی متوسط البعد اشارهمیشود. «هُنَا لِکَ دَعَا زَکَرِیَّا ربَّهُ» (آلعمران: ۳۸)
«آنجا بود که زکریا پروردگار خویش را خواند»
ظروف مبنی زمانی نیز عبارتند از: «اِذْ، أمْسِ، مُذْ، مُنْذُ، قَطُّ، لَمّا، اَیّانَ، مَتی، اَلآن».
إذْ: إذْ ظرفیه به اشکال گوناگون میآید که ظرف زمان ماضی مربوط به مبحث مفعولفیه است و آن در اغلب حالاتش مضاف به جمله، مبنی بر سکون و محلاً منصوب است.
«وَاذْکُرُوا إذْ اَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فیالأرْضِ» (انفال: ۲۶)
«و به خاطر بیاورید هنگامی را که شما در روی زمین گروهی اندک و زبون بودید»
أمْسِ: اگر از “أمْسِ” روز گذشته ارادهشود مبنی بر کسر است، اما اگر مقصود از “أمس” یکی از روزهای گذشته باشد و یا این که الف و لام بر آن واردشود و یا این که اضافهگردد معرب است.
«یا موسی اَتُرِیدُ أن تَقْتُلَنِی کَمَا قَتَلْتَ نَفْسَا بالاَمْسِ» (قصص: ۱۹)
«ای موسی آیا میخواهی مرا بکشی همان گونه که دیروز انسانی را کشتی»
مُذْ: اگر بعد از “مُذْ” اسم مرفوع، جملهی اسمیه و فعل ماضی بیاید، ظرف و مبنی بر سکون و محلاًمنصوب است.
«ما شَکَکتُ فِی الحَقِّ مُذ أُرِیتُهُ» (خطبه:۴)
«از روزی که حق به من نشان داده شد هرگز در آن شک و تردید نکردم»
مُنْذُ: مانند مُذْ اگر اضافهنشود، مبتدا محسوب میشود. «مُنذُ قَبَضَ اللّهُ نَبِیَّهُ (ص) حَتَّی یَومِ النَّاسِ هذا» (خطبه:۶) «از هنگام وفات پیامبر تا امروز حق مرا از من باز داشته و به دیگری اختصاص دادند»
قَطُّ: ظرف زمان برای گذشته، نفی یا استفهام قبل از آن میآید، مبنی بر ضم محلاًمنصوب.
لمّا: مخصوص ماضی است و جوابش نیز فعل ماضی میباشد: «فَلَمَّا نجَّاکُم اِلَی البَرِّ أَعرَضتُم» (اسراء: ۶۷)
«اما هنگامی که شما را به خشکی نجات دهد روی میگردانید»
اَیَّانَ: به دو صورت میآید: ۱٫ شرطیه ۲٫ استفهامیه
اَیَّان شرطیه ظرف زمان است و دو فعل مضارع را مجزوم میکند. «اَیَّان تذهب أذهب»
أیّان استفهامیه، ظرف به معنای مبنی با آن از آینده سوال میشود. «أیَّانَ یَومُ القیامهِ» (القیامه: ۶)
«روز قیامت چه وقت است»
۲-۴-۷ حروف
حرف کلمهای است که دلالت بر معنای غیرمستقل میکند و همواره نیازمند دیگر کلمات است. اهمیت حروف به دلیل تعیین نقش واژهی پس از خود میباشد. حروف در زبان فارسی به سه دسته تقسیم میشوند: حرفهای ربط یا پیوند، حرفهای اضافه، حرفهای نشانه. حرف اضافه کلمهای است که پیش یا پس از اسمی آورده میشود تا وابستگی اسم یا جانشین اسم را به کلمهی دیگر نشان دهد. از پیوستن حرف اضافه به اسم، ” وابستهی اضافی ” ساخته میشود؛ وابستهی اضافی اگر وابستگی (تعلق) به فعل داشته باشد، این وابستگی یا قیدی است یا مفعولی و در این حالت میتوان آن راوابستهی قیدی یا مفعولی نام داد. وابستهی قیدی احوال و شرایطی را که با فعل ملازمه دارد یا فعل در آن انجام یافته است بیان میکند. مانند:
مناینجادیرماندمخوار گشتم عزیزاز ماندندائمشود خوار
از ماندن وابستهی قیدی برای فعل خوار شد؛ معادل قید علت است. (خطیب رهبر:۱۳۷۹، ۳)
برخی از حرفهای وابستگی ساده با حرف پیوند(ربط) و گاه پیشوند و گاه با قید مشترک است و برحسب نقشی که در جمله برعهده دارد گاه حرف پیوند به شمار میرود و گاه قید و گاه حرف اضافه و گاه پیشوند فعل. مانند باز
باز: حرف پیوند برای عطف
بوستانشدهمچونرویدوستان باز رویدوستان چون بوستان