پایان نامه رایگان درباره بهداشت روان، افراد مبتلا، سلامت روان، افراد فعال

اسخاتز اوفنهایمر از زبان استاد حسیدیمی، مگید مزریچی193، که این نوع تعمق را همراه دعای روزانه توصیه میکرد، این گونه بیان میکند:
“… که در سراسر هستی چیزی جز خدای یکتا نیست، خجسته باد، چرا که تمام هستی مملو از جلال و عظمت اوست … که انسان خود را هیچ و بیچیز میبیند، و اینکه ذات خدا یگانه روحی است که درون اوست، که بخشی از وجود خدای آسمان است … و هیچ جایی از وجود او تهی نیست”.
به تازگی، نگاه علمی به تأثیرات دعا بر دو مسئله ویژه متمرکز شده است. اول اینکه آیا دعا تأثیری بر کنار آمدن با استرس دارد یا نه، و اگر دارد، آن تأثیرات چیست، و چگونه عمل میکند؟ دوم، به جای طرح این سئوال کلی که آیا دعا تأثیر دارد یا نه، تحقیق دقیقی درباره سئوالهای زیر مطرح شده است: چه زمانی دعا موضوعیت مییاید، دلایل آن چیست، و دعاکنندگان چه تأثیراتی را از دعا انتظار دارند- یا در آن مییابند.
نیایش و غلبه بر استرس
مشارکت بیشتر در امور دینی معمولاً با نرخ کمتر افسردگی و بیمارهای روانی مرتبط است (برجین194، 1983؛ لِوین،1994؛ لوونتال، 1995؛ ورتینگتون195 و دیگران، 1996؛ لِوین و چَتِرز196، 1998). دلایل متعددی برای این مسئله وجود دارد – حمایت اجتماعی بیشتر و ایجاد احساس تعلق در میان اعضای گروههای دینی، و سبک زندگی منظبطتر و توأم با استرس کمتر دو دلیل احتمالی این موضوع است (پرودو و دیگران197، 1984؛ شمس و جکسون198، 1993؛ لوونتال و دیگران، 1997). طبق نظر برخی از نویسندگان مشارکت دینی میتواند به تغییرات شناختی منتهی شود: مثلاً، مکنتاش199 (1995) معقتد بود که استرس چارچوب کلی که بر پایه دین بنا شده باشد را به کار میاندازد، که موجب تسلط بیشتر و سلامت روانی بهتر میشود. لوونتال، مکنتاش و دیگران (2000) ثابت کردند که دعا و اعمال دینی دیگر با برداشتهای دینی که از استرس گزارش میشد مرتبط بود. عقاید و آگاهیهایی که افراد فعال در حوزه اعمال دینی اغلب از آنها برای غلبه بر استرس مورد استفاده قرار میدهند، عبارتند از:
* در نهایت همه چیز به خیر و خوشی تمام میشود.
* در نهایت خدا کنترل امور را به دست میگیرد.
* خدا در این مسئله مرا یاری میکند.
* آنهایی که دچار تردید شدند سهم بیشتری از پیامدهای مثبت (در مقابل ناخوشایند) عوامل استرسزا مطالبه میکردند.
برداشتهای آنها به ترتیب در رسیدن به دستاوردهای بهتر در بهداشت روانی نقش دارد: رنجوری، اضطراب و افسردگی کمتر.
اغلب نظر بر این بودهاست که تعمق و مراقبه تأثیرات عاطفی و شناختی سودمندی دارد (شاپیرو و والش200، 1984؛ براون201، 1994؛ ولنتاین و سوییت202، 1999). مطالعات اخیر درباره نیایش نسبت به مطالعات اولیه از برنامهریزی بهتری برخوردار هستند. تفسیر جهتگیری تأثیرات نیایش گاهی دشوار میشود، و جدا کردن تأثیرات دعا از دیگر تأثیرات دین کار دشواری است؛ تأثیراتی که احتمالاً تبعات خوبی هم دارند – مانند عزت نفس، و آگاهی نسبت به این نکته که کمک عملی هر جا که نیاز باشد موجود است. با این وجود به راحتی نمیتوان نکته نسبتاً برآمده از دریافت عمومی را فراموش کرد که دعا و تعمق احساسات و شناخت فرد را تحت تأثیر قرار میدهد، و این امر به نوبه خود ممکن است بر بهداشت روانی، و نیز سلامت جسمی تأثیر داشته باشد (لوین، 1994؛ لوین و چَتِرز، 1998).
استثنائات موجود در مورد تأثیرات نیایش
این پیشنهاد که دعا بواسطه ایجاد اندیشهها (شناختها) که باعث میشود فرد دعا کننده احساس بهتری پیدا کند (احساسات)، برای مومن تبیین کافی و متقاعد کنندهای نمیتواند باشد، بهویژه که مومن خدا را یک واسطه میداند، و کسی است که به دعا به مثابه یک ترفند سحرآمیز برای کنار زدن قوانین عالم مینگرد.
(اگر بخواهیم از عبارت سرزنشآمیز وولف، 1997، استفاده کنیم میتوان اینگونه بیان کرد):
دخترم …. به من میگفت که کشیشهای کلیسای جدیدشان کارهای معجرهآسا انجام میدهند … برای افراد شغل فراهم میکنند، تغییر شوهران از افراد وامانده و بدرفتار به مردان مسئول برای خانواده، … و تغییر روسپیان به زنان و همسران شرافتمند – به واسطه نیروی ایمان و دعا – را مجاز میشمارند. [او میگفت] … برای کسی که ایمان دارد ناممکن وجود ندارد.
(به نقل از مثابانه203، 1994)
اگر انسان با تمام وجود به خدا ایمان داشته باشد، آنگاه خداوند یقیناً تمام خواستههای او را برآورده میکند. تفاوتی نمیکند که نیاز انسان چه باشد – خواستار ثروت باشد، یا پسری بخواهد – اگر چشمان او به خدا دوخته شده باشد، آنگاه آرزوهایش خودبهخود برآورده میشود … آنگاه که به درگاه خدا دعا کردم که مرا از جمعیتی که از آنها متنفر بودم رها سازد ذهنم بر او تمرکز یافت؛ این مسئله معطوف به این دعا میشود، و از اینرو خدا دعای او را اجابت میکند.
(به نقل از شارما، 1971)
وولف مطلبی که جانسون (1953) مطرح میکند را میپذیرد؛ و آن اینکه نیایش حس پویایی از هماهنگی درونی و بیرونی ایجاد میکند که کشمکشها و تنهایی را التیام میبخشد. با اینوجود مسئلههای که در نظر مومنان از حساسیت خاصی برخوردار است همچنان پابرجاست – یعنی اینکه دعا پاسخی الاهی است که نه تنها کشمکش و تنهایی را التیام میدهد بلکه معجزه هم میکند.
برخی نظریهپردازان روانشناسی معتقدند که پذیرفتنیترین شیوه محاسبه پدیدههای روانشناختی مرتبط با دین این است که وجود خدا را مسلم فرض
کنیم. (اسپرو204، 1992). اما همانطور که گفته شد، این مسئله ثابت شده است که بررسی تأثیرات نیایش با روشهایی غیر از الگوهای نظری موجود در خصوص استرس، کنترل، شناخت و عاطفه کار بسیار مشکلی است. چنین مطالعاتی باید شامل اعتقاد دعاکنندگان و نیز افرادی که این عمل را انجام نمیدهند نسبت به تأثیرات دعا باشد. دیگر هدف مهم چنین مطالعاتی بررسی نتایج دعاهای تأثیرگذار و نیز یأس و ناامیدی است یعنی دعاهایی که شخص دعا کننده نتیجه ای از آنها نگرفته است.
برای مثال، بسیاری از پزشکان و روانپزشکان میخواهند بدانند که چگونه استفاده از شیوههای دینی سازگاری بر دیگر اشکال یاریطلبی اثر متقابل دارند.
?
و خیلی آهسته به کمک یک عصا راه میرود و از دوران بچگی که زمینخورد و پایش شکست، با عصا راه میرفته است.” مادرم یک محقق مسیحی معتقد بود و مرا پیش دکتر نبرد. او معتقد بود که دعا و ایمان به خدا تنها چیزی هستند که مورد نیاز است. اِمی با آن کنار آمد و به خاطر معلولیتش غمگین یا متأسف نیست. او خودش یک محقق مسیحی معتقد است. اما به اندازه مادرم معتقد نیستم. من به خاطر خودم پیش دکتر نمیروم، اما اگر فرزندانم مشکل پزشکی جدّی داشته باشند، به پزشک مراجعه خواهم کرد.”
?
در اینجا، دعا و ایمان مانع شدند که مادر اِمی از پزشک و متخصص یاری بگیرد.
شاید او احساس کرد هنگامی که اِمی دوباره شروع به راه رفتن کرد دعا و ایمان موثر واقع شده است. هنگامی که اِمی را دیدم، مادرش فوت کرده بود. او حدس میزد که شروع آرتروز زود هنگامش به شکستگی مربوط است. او نمیخواست با مراجعه به دکتر، تعهد خود را نسبت به هویت و احساس مسیحی نقض کند. اما این احساس تعهد به کودکانش انتقال نیافت. اگر فرزندان به سختی مریض یا به شدت زخمی میشدند، او مانند مادرش عمل نمیکرد. او از کمک پزشکی و تخصصی استفاده میکرد.
کمپیون و بوگرا205 (1997) گزارش کردند که در هند، چهل و پنج درصد بیمارانی که از امکانات روانپزشکی مدرن غربی استفاده میکردند قبل از درخواست کمک از روانشناسان، نزد یک درمانگر دینی میرفتند. کرایساتی206 (1990) گزارش کرد که در هند روانپزشکی غربی راهحل آخر است، در حالیکه مراجعه به درمانگران دینی بسیار رایج است.
نمونههای بالا مربوط به کسانی است که برای اولین بار از دعا و دیگر راهکارهای دینی قبل از مراجعه به پزشک یا به جای مشاروه با دکتر استفاده کردند. به هر حال، هنگامی که داروهای غربی سریع و ارزان در دسترس است، افراد مبتلا به بیماریهای جسمانی و روانی به طور عملی از ترکیب مداخله دینی و داروهای پزشکی استفاده میکنند. معمولاً دعا رایجترین شیوه مداخله دینی است. (سینیرلا و لوونتال، 1999). لیتیلوود و دِین207 (1996) مشاهده کردند که یهودیان ارتدوکس حسیدیک در لندن برای بیماری خود به دکتر مراجعه میکنند، اما هنگامی که بیماری سخت میشود از رهبر دینی (ربّی) خود طلب دعای خیر میکنند و از او مشورت میخواهند.
شکلهای 3.1 و 3.2 نشان میدهند که دعا در مقایسه با اشکال دیگر سازگاری و معالجه افسردگی، فراموشی و سرطان چقدر موثر واقع شده است.
شکل 3.1 درصدهایی که بر اساس آنها دعا، درمان و رواندرمانی در افسردگی و فراموشی موثر هستند (لوونتال و سینیرلا، 1999 الف)
شکل 3.2 نرخ انحراف معیار تأثیر دعا و دیگر شیوههای سازگاری با سرطان (محاسبه شده از براون، 1994، صفحات 187-188)
این بخش بیان میکند که به دست دادن نتایج دقیق در خصوص تأثیرگذاری واقعی نیایش کار دشواری است، خصوصاً از این جهت که نتایج حاصله به احتمال زیاد از بابت دعا به دست آمده باشند. به هر حال، تأثیرات دعا بر شخص دعا کننده، و انتظاراتی که افراد درباره تأثیرات دعا دارند و شیوههایی که در آن استفاده از دعا میتواند بر اشکال یاریطلبی تأثیر بگذارد، نیاز به بررسی بیشتری دارد.
سخن و زبان دینی
آیا زبان دینی ویژگیهای بهخصوصی دارد؟ زمانی، واژهی زبان دینی تنها برای اشاره به زبانی استفاده میشد که سعی میکرد تا تجربههای دینی- عرفانی را توصیف کند. این مسئله به طور گستردهای مورد تأیید قرار داشت (و اکنون هم هست) که تجارب دینی و عرفانی ویژگیهای بهخصوصی دارند که یکی از آنها احساس آشکاری است که چنین تجربهای – از آنجا که غیر قابل توصیف و منحصر به فرد است – را نمیتوان آن طوری که باید در قالب زبان بیان کرد. (جیمز208، 1902؛ یونگ209، 1985؛ استیس210، 1960). بنابراین، این نوع زبان دینی به شدت بر استعاره و تشبیه تکیه دارد:
“روزی را در اوایل بهار به یاد میآورم، در جنگل تنها بودم و گوش خود را به اصوات اسرارآمیز طبیعت سپرده بودم… همه چیز در من بیدار شد و معنا پیدا کرد. چرا بیشتر جستجو کنم؟ (او اینجاست، کسی که بدون او نمیتوان زندگی کرد. قدردانی از خدا و حیات، یکی است، خدا عین زندگی است.”
تجربه تولستوی، توصیف شده در جیمز، 1902
این نوع تجربه غیر عادی نیست. هرچند اینگونه حس میشود که گویی منابع زبان کش داده میشوند، ویژگیهای خاص آن (استعاره،تشبیه) و محتوای بهخصوص آن (بیزمانی، بیمکانی، آرامش، اتّحاد) به کرّات گزارش میشوند. (هود، 1975). تجربه عرفانی را در فصل بعد برررسی خواهیم کرد. در این نقطه، صرفاً ت
وجه خود را به ویژگیهای منحصر به فرد زبان تجربه عرفانی معطوف میکنیم.
انواع بسیار زیادی از کلام و متون دینی وجود دارد که عبارت است از :
* کتابها و متون دیگر، خطابهها و دیگر اشکال کلامی که در آن شخصی در موقعیت یک مقام دینیِ پذیرفته شده، موعظه میکند و آگاهی و انگیزه میدهد.
* مشاهده کردن، که در آن یک عضو جدید گروه دینی، یا عضوی که به تازگی الهامی دریافت کرده، درباره زندگی خود، تجارب الهامبخش و مزایای شیوه زندگی که جدیداً بدان پی برده و آرامش ذهنی، احساس رضایت و یافتن خویشتن صحبت میکند.
* نودینانی که گفته میشود به هر یک از دینها که گرویدهاند از حس نویافته خود در باره هدف، حقانیت و آرامش درونی با شور و شوق صحبت میکنند (جیمز، 1902؛ لوونتال، 1995؛ پالوتزیان و دیگران211، 1999).
?
گفتمان دینی: مرجع مورد تأیید
در این مثال، نویسنده خاخام تبیین قبالایی خود را برای تأثیرات صدقه دادن ارائه میکند، که ضمن آن بحث